در ابتدا هدف بازاریابی، پیدا کردن تکنیکهایی برای افزایش فروش بود و فهم و درک مشتریان هیچ جایگاهی در بازاریابی نداشت اما با گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی تولید و پیشی گرفتن تولید کالاها و عرضه نسبت به تقاضا، مدیران بازاریابی بهطور فزایندهای اهمیت فهم و درک مشتریان پی بردند و امروز شعار بازاریابها این است: شناخت و درک خریداران به صورت انفرادی همراه با شناخت یک بخش بازاریابی تخصصی. امروزه تمامی شرکتهای پیشرو در عرصه تولید و تجارت، جهت اثر بخشی بازاریابی از مجموعهای از فنون تحقیقات بازاریابی بهره میگیرند و تحقیقات بازاریابی یکی از قویترین و مؤثرترین ابزارهای تصمیم سازی برای مدیران بازاریابی بهشمار میرود. در گذشته تحقیقات بازاریابی عبارت بود از روش جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کمک به مدیران در اخذ تصمیمات مطلوب بازاریابی اما از دهه ۱۹۹۰ به اینطرف تحقیقات بازاریابی یکی از اجزای مکمل مراحل تصمیمگیری تلقی میشود.[۱]
در تعریفی ساده، تحقیقات بازاریابی فرایندی است که سازمان را به بازار هدف از طریق جمعآوری اطلاعات مرتبط میکند. اطلاعات حاصله از تحقیقات بازار در کنار تجربه و دانش مدیران راهبردی، راهنمای آنها در انتخاب تصمیمهای درست بهشمار میآید.
تحقیقات بازاریابی نخستین گام در راه شناختن خریداران و تحلیل رقبا است و در نتیجه زیربنای مدیریت سازمانهایی است که برنامه کار خود را با توجه به نیازها و خواستههای مشتریان تنظیم میکند.
از تحقیقات بازاریابی در تعیین سیاستهای بازاریابی استفاده میشود و به این ترتیب از عوامل قابل کنترل و خارج از کنترل بازار به بهترین صورت استفاده میشود. در واقع تحقیقات بازار کمکی برای کارخانههای تولیدی است تا خطر اتخاذ تصمیمهای اشتباه در آنها کم شود، یا در کمپینهای تبلیغاتی به این آگاهی برسند که مخاطب چه چیزی را دوست دارد، یا اینکه بعد از کمپین به تأثیر تبلیغ خود پی ببرند.